پری ناز

پری ناز جان تا این لحظه 11 سال و 9 ماه و 13 روز سن دارد

پری ناز زیباترین هدیه خدا به مامان وبابا


تنوری تنوری........

 

سلام به فرشته کوچولوی مهربون خودم

بالاخره بعداز یه مدت تونستیم ازت عکس بگیریم.

خوب بریم سراغ حرفا و کارهای جدیدت:

فرهنگ لغت پری ناز:

بادکنک و عینک: نکBalloons

عمو: مو نازنین: نا

مرغ: مُغ طبل: ببل

تخم مرغ:مُمُغ نون: نون

قند: نَن کیک: کک

کیف: دیف کتاب و کباب: باب

چای: چی جوراب: راب

زشت وژست: دشت کلاه: کا

شکلات: کات توپ و سوپ: بوب

چاقو: قو قو قاشق:قاق

خوب: حُب لب: لب نگین:نین

حالا اگه گفتین معنی این جمله چی میشه:" مم نا اک"

چند شب پیش خونه باباجون بودیم که گیر دادی واست لاک بزنیم.خاله نازنینم زنگ زد دایی محمد واست لاک بیاره ،همینکه دایی جون اومد خونه دویدی سمت دایی و گفتی. " مم نا اک" یعنی دایی محمد نازنین گفت لاک بیار.

دختر شیرین زبون خودمی دیگهیک بوسه شکلک ها ضربه

دختر بسیارمهربون و دلسوز و احساساتی هستی والبته کمی لجباز. دوست داری کارهای شخصیتو خودت انجام بدی.مثلا موقعی که میخوایم بریم مهمونی خوذت باید لباستو انتخاب کنی

اگه دقت کنین پستهای اخری همش با همون شال و کلاه و سویشرت نارنجی هست.خیلی دوستشون داره.الان از دستش قایمشون میکنم .

راستی تا یادم نرفته بگم دخترم عاشق مسواک زدنه و عاشق ارایش کردن

راستی همین که میگیم پریناز ژست بگیر ، این حالتی میشی

خوب میریم سراغ بقیه عکسا:

اینجا درحال شیطنت بودی که تند تند عمه جون ازت عکس مینداخت

 

اینجاهم سخت مشغولی گوش بابارو بزنی تو شارژ، قربون دختر گلم بشم

 

دخترقشنگم،فرشته نازم،من وبابایی روزی هزار بار خدارو به خاطر هدیه قشنگی که بهمون داده شکر میکنیم.

همین حالا رو به آسمان میکنم
و از آنکه تو را آفریده
و تو را نیرومندترین موجود هستی قرار داده
و تو را عاشقانه دوست دارد،
از بابت هر آنچه به تو داده
تشکر میکنم . . .
خدایا عاشقتم

 


تاریخ : 04 اسفند 1392 - 08:13 | توسط : عمه جون | بازدید : 3008 | موضوع : وبلاگ | 42 نظر

سده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به به که چه شبی بود فقط جای شما خالی بود
پنج شنبه شب(10بهمن) یه شب پر شور و هیجان بودوهمه جمعشون جمع بود من براشون رقصیدم پدرجون وعموجون خوندن وهمه لذت بردند.بزگترها از بالای اتیش پریدندوگوله های اتیش وبه هواپرتاب کردند.
یادش بخیرپارسال خیلی هوا سرد بود منم خیلی کوچولو بودم با مامانم توماشین نشسته بودیم وبیرون ونگاه میکردیم اون سال قبلشم مامانم به خاطر من فقط کنار اتیش ایستاده بودونمی تونست زیاد ورجه ورجه کنه اما امسال من وبابایی ومامانی تا تونستیم پریدیم وبازی کردیم.
مامانم میگه ماه اسمونم.پری ناز من امسال به خاطر وجود توخیلی خوش گذشت.
حتما میگین چرا وسط زمستون اتیش بازی:
اخه این یه رسم قدیمه تو شهرماکه بهش میگیم سده.پنجاه روز به نوروزکه میادیه اتیش بزرگ روشن میکنیم وازبالاش میپریم ومیگیم:اتیش زردی من ازتو وسرخی توازمن
گوله هایی که از یه هفته قبل باپارچه نخی درست کردیم وتو نفت بوده روشن میکنیم وبه هواپرتاب میکنیم(این گوله ها طوری ساخته شده که اصلا دستت نمیسوزه)خلاصه تا آخر شب خوش بودیم ومی خندیدیم.دوست دارم زود سال دیگه بیادو اون موقع منم میتونم شیرین زبونی کنم.دوست جونا ایشالا سال دیگه 50روز به نوروز همیگتونو تو باغ پدرجونم می بینم.
.....................................................................
راستی نمیدونم چرا نمیتونم از قسمت نوشته جدیدعکس بذارم وگرنه واستون گل میفرستادم تا از همگیتون که انقد به ما لطف داشتین و جویای احوال ما بودین تشکر کنم واستون بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس ویژه میفرستم
تاریخ : 24 بهمن 1392 - 06:38 | توسط : عمه جون | بازدید : 1459 | موضوع : فتو بلاگ | 20 نظر

وروجک.......

سلام دوست جونا من اومدم با عکسای تازه.......

اول بگم که تازگیها یادگرفتم خودم کا(کلاه) سرم میذارم.دیشب داشتیم میرفتیم خونه عمه جون که خودم لباسمو انتخاب کردم چی بپوشم.یاد گرفتم جلو بقیه فیلم بازی میکنم اخ کمرم،آخ شکمم و.........باورشون میشه که نگو

بهشون میگم بالاسرتون کاغ(کلاغ)،البته با اشاره بعد همین که سرشونو میبرن بالا زودی قلقلکشون میدم

یادگرفتم وقتی غذام رو زمین میریزه ازم میپرسن :پری ناز اگه مامانی بفهمه چیکارت میکنه:انگشتمو میذارم زیر گلومو ومیگم خخخخخخخخخخخخخخخخخخ بعدم خودمو میندازم رو زمین

یادگرفتم میرم لپشونو میکشم و میگم گوگو(گوگولی مگولی)

هرکلمه هم میگن حرف اول یا کلمات اخرشو تکرارمیکنم......مثلا پرتغالپُ. خطر طر

به شیر میگم دیر به دایی هم میگم دیی

دیگه فعلا چیزی یادم نمیاد حالا چندتا ازعکسایی هم که خونه عمه جونم گرفتم واستون میذارم:

 

اینجاهم دارم عدید(عزیز)میکنم

 

اینجاهم میگم دیگه عکس بسه خسته شدم..........

 

آخه شماها بگین این وروجک شیرین زبون خوشگلو نباید درسته قورت داد


تاریخ : 24 دی 1392 - 19:34 | توسط : عمه جون | بازدید : 1520 | موضوع : وبلاگ | 56 نظر

آی بازی بازی بازی...............

سلام دوست جونای نازم....

بیاین باهم قایم موشک بازی کنیم....اول شما چشم بذارین تامن برم قایم شم

شما:10.....20.....30................................70................80........90..........100 بیام بیام

پری ناز هیچی نمیگه دیگه خودتون باید برین......

پری ناز کجایییییییییییییییییییییییییییییییییی؟

.

.

ای وای پیدام کردن.......

افرین....ازکجا فهمیدین من اینجام؟....

بذاریواشکی فرارکنم.....

 

قربون اون خنده زیرکانت بشم من... کجا میری الان خودم میگیرمتپریسا دنیای شکلک ها http://www.sheklakveblag.blogfa.com/

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

بعداز یه عالمه بازی خونه باباجونیم(بابای بابا)،برم یه سری هم خونه باباجونی دیگم بزنم.بایییییییییییییی

 

بایییییییییییی

دوستون دارم

ماچماچماچماچماچماچ

با این بازی یاد دوران بچگی خوذمون افتادم:

روزگار کودکی یادش بخیر

آن همه شوروخوشی یادش بخیر

کودکی را کودکانه ساختیم

آن همه مهروصفا یادش بخیر

آن همه شیرین زبانی بهر مادر داشتیم

بازی قایم موشک در باغ همسایه بخیر

یاد آن همسایه های نازنین

بازی هفت سنگ وپاورچین بخیر

کودکی سرشار از معصومیت

یادآن هم بازی خوبم بخیر

یاد آن نان فتیر مادرم

در کنار شیطنتهایم بخیر

یاد آن مهمانی مادر بزرگ

شیطنت های فراوان خودم یادش بخیر

آن اتاق هفت رنگ کودکی

باتمام خاطرات خوب وبد یادش بخیر


تاریخ : 20 دی 1392 - 01:34 | توسط : عمه جون | بازدید : 1591 | موضوع : وبلاگ | 28 نظر

من ودخترخالم

سلم مامان جونا ودوست جونام.........

منم واسه اولین بار دخترخاله دار شدم.فعلا که آنیا صداش می زنیم ولی هنوز شناسنامه نگرفتن.آنیا یعنی صاحب عشق ومحبت و هدیه به مادر...آره دیگه خداجونم یه دختر خوشگل وناز هدیه کرده به خاله جونم.آنیا 5شنبه 7تیر 92 زمینی شد و ماهم که اون هفته نتونستیم بریم تهران و این هفته رفتیم عکس خوشگلشو براتون آوردم.ولی این دو روزی که اونجا بودم به خاطر زردی تو دستگاه بود نتونستیم عکس دونفره زیادبگیریم.منم که شیطونی میکردم وتو عکس وول میخوردم عکسم تارشد.

راستی وزنش 3200 و قدشم 48سانت بود(منم 3400 وقدم 49سانت بوده تقریبا شبیه هم بودیم)

راستی دوست جونیا تایادم نرفته بگم رفتم تهران یه عالمه بف بازی کردم.(به قول خودش وقتی میگم پریناز تهران چیکارکردی میگه بف)

 

انقد خوش گذشت.جاتون خالی


تاریخ : 14 دی 1392 - 23:54 | توسط : عمه جون | بازدید : 1480 | موضوع : وبلاگ | 29 نظر

............

ماهي ها چه قدر اشتباه مي كنند ؛

قلاب علامت كدام سؤال است كه به آن پاسخ ميدهند ؟

آزمون زندگي ما پر از قلابهايي است كه وقتي اسير طعمه اش مي شويم، تازه مي فهميم ماهي ها بي تقصيرند !

حسد ، كينه ، خشم ، لذت ، غرور، انزجار، انتقام ، ترس ، ...

 

خداوندا دانشي عطا فرما تا از كنار اين قلابها بگذرم كه شايد دگر فرصتي براي برگشتن به پاكي دريا نباشد

دوستای گلم کریسمس مبارک


تاریخ : 10 دی 1392 - 02:32 | توسط : عمه جون | بازدید : 1484 | موضوع : وبلاگ | 27 نظر

یلدای 92 .........

آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !
بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی . . .
بشمار ،تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی . . .
بشمار ، تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی . . .
فصل زردی بود ، تو چقدر سبز بودی ؟!
جوجه ها را بعدا با هم میشماریم . . .
یلدا را تبریک میگویم ! به امید فردایی بهتر . . .

ممنون ازهمه دوستان که یلدارو تبریک گفتن.

 

حالا بریم سراغ وروجک کوچولو

پس من چی بخورم؟؟؟؟؟؟(وقتی پرینازگرسنه میشه این کارو انجام میده)





 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پری نازجونم تا یادم نرفته :

فکرکنم کم کم میخوای شروع کنی به حرف زدن.دامنه لغاتت بیشترشده،دیشب هرکس هرچی میگفت تکرارمی کردی مثلا شلوار:شل...وار،نمک:ممک وکلی حرفای دیگه که الان یادم نیست.

 



تاریخ : 01 دی 1392 - 19:53 | توسط : عمه جون | بازدید : 1559 | موضوع : وبلاگ | 32 نظر

پری کوچولوی من........

http://sheklake-2020arosak.blogfa.com/

عسلم هرچه بزرگترمیشی کارهای جدیدتری یاد میگیری وشیرین تر میشی،دومین پاییزو داری سپری میکنی و برگهای زرد پاییزی رو کنارمیزنی و وارد زمستون سردو سفید 92 میشی.زندگی نوپایی توهم مثل فصلهای سال،هرفصلش زیباتر ودیدنی تر ازفصل قبله.

پری نازکوچولوی من:مامانی برات آرزو میکنه عمرت مثل فصلها کوتاه وگذرا نباشه ،ولی همچون بهار سالم وسرزنده،همچون تابستون سرسبز وپربار،مثل پاییز اروم ودلنشین وچون زمستون زیبا و دیدنی باشی.

عمرمامان تو خیلی باهوشی ولی خوب نمیتونی صحبت کنی وهمه بهم میگن بچه به این زرنگی چرا صحبت کردن یاد نمیگیره،آخه تقصیر من چیه که حرف زدنم ارثیه وبه خودم رفته(جبران اون 3سالی رو میکنه که سرمامان وبابام آوردم)ولی جیگرطلای من ،تو منو کمتراذیت کن وسعی کن زود زود حرف بزنی.

همه چیزو با ایما و اشاره به همه میفهمونی،وقتی چیزی از یخچال میخوای با اشاره دستتو دراز میکنی سمت یخچال و انگشت اشارتو میبری داخل دهانتو میگی ا...ا....یعنی یه چیزی بدین بخورم.شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز

اگه کاربدی انجام بدی، که مطابق میل مامان نباشه، میزنی پشت دستتو، لبتو گاز میگیری و سرتو تکون میدی،وای وای وای .........

همین که با اشاره حرف میزنی خیلی بامزه ای.

هروقت میریم مهمونی انقدر زبر و زرنگی که هنوز از خونشون نیومدیم بیرون، برات اسپند دود میکنن و میگن براش صدقه بندازین.

تمام کلماتو فقط حرف اول و نهایتا دومو تکرارمیکنی.کلاغه میگه گا گا.........گنجکشه میگه جک.....جک

پیشی میگه مو....مو. هاپو میگه هاپ هاپ

دخمل بدغذای من عاشق: تخم بلدرچین حتی اگر روزی 10بار بهش بدی میخوره،لیموشیرین،هندوانه با چنگال،انار وازهمه مهمترنارنگی البته نه خوردنش فقط پوست کندنش.

پرینازجونم عاشق شبکه پویا و پیام های بازرگانی مخصوصا بالا بالا............همین که صداشو میشنوی مشغول هرکاری باشی میدوی سمت تلویزیون ودستاتو میبری بالا و میگی با.

کافیه تلفن یا موبایل یه نفر زنگ بزنه سریع میری سمتشون و گوشی رو برمیداری و باهرکسی کارداشته باشن فقط باید باباعلی گوشی رو جواب بده......موبایل همه رو هم میشناسی و وقتی زنگ میخوره میبری میدی به خودش. قربون تو دخمل باهوش خودم بشم من

جیگمل من:عاشق کتاب خوندنه،خودتون ببینین:

وای دیگه خسته شدم.............

 

حالا میخوام برم خرید..بای بای

پری نازجونم همیشه ازخدا میخوام این شادیهای کودکانه را هیچ وقت ازت نگیره.

تا بینهایت دوستت دارم


تاریخ : 17 آذر 1392 - 03:42 | توسط : عمه جون | بازدید : 1722 | موضوع : وبلاگ | 35 نظر

شکرپنیر عمه.......

شکرپنیر عمه.......

سلام مامانای مهربون ودوست داشتنی..........
ممنونم ازاینکه به یاد ما وپری نازجونم هستید.ایشاله سر فرصت به وبلاگ همگیتون سر می زنم.

سلام پری نازجونم:
الان که دارم این پستو میذارم به خاطر کارهای پایان نامه اومدم گرگان و وقت نمیکنم زیاد به وبلاگ شما و دوستای گلت سر بزنم .ایشاله آخر هفته که اومدم خونه،عکسای خوشگل ازت میذارم. دوستت دارم
این عکساتم مربوط به تقریبا 3هفته پیش بودکه ازهیئت اومده بودیم.ازبچگی عاشق لیموشیرینی.نمیدونی چه جوری لیموشیرین میخوردی(کاملا تو عکسا مشخصه،از هرشیوه ای برای آب کردن لیمو استفاده میکردی تا زود تموم بشه وبعدی رو بخوری.ببن چه جوری با دستای کوچولوت تو دهنت فشار میدی) ماهم تند تند ازت عکس میگرفتیم.
بووووووووووووووووووووووووس
تاریخ : 10 آذر 1392 - 19:32 | توسط : عمه جون | بازدید : 2137 | موضوع : آرت بلاگ | 15 نظر