پری ناز

پری ناز جان تا این لحظه 11 سال و 9 ماه و 13 روز سن دارد

روزهای بی تو بودن.....

تاریک شد هوا وتو رفتی به شهر نور

بی درد و ترس کردی از این زندگی عبور

از ان زمان که فاصله افتاد بین ما

هرشب به یاد قبل میکنم تورا مرور

یک چهره داشتی پراز احساس های ناب

یک قلب مطمئن پراز ایمان و عشق و شور

دستی که از لطافت بسیار پینه داشت

عمری پراز شرافت و از کینه ها به دور

رفتی اگرچه از نظر چشم ما ولی

از یاد ما نمی رود ان چشمه ی صبور

گفتی نمی دهد به کسی مهلتی اجل

خوابیده این شتر در هرخانه ای به زور


دخترم،عمرم، همه زندگی ام:

من،آموختم زمان برای دوست داشتن اندک است اما چه سود...تو نیز زود بیاموز

روزگارغریبی است آدمها فکرمیکنند اونهایی که دوست داریم همیشه میخوان کنارمون بمونند، هشت روزه که دیگه نمیتونم کسی رو به اسم بابابزرگ صداکنم،8سال پیش موقعی که کسی نبود تا مامان بزرگ صداش کنم دلم به هوای تو خوش بود بابابزرگ..اما حالا

تنها نام وخاطراتتون رو در دل دارم نه در دنیا....

پدربزرگم تو یادگار روزهایی هستی که نه فراموش می شوند ونه تکرار

روحتان شاد و یادتان گرامی....




تاریخ : 06 اردیبهشت 1393 - 07:57 | توسط : عمه جون | بازدید : 3326 | موضوع : وبلاگ | 12 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام