پری ناز

پری ناز جان تا این لحظه 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن دارد

تنوری تنوری........

 

سلام به فرشته کوچولوی مهربون خودم

بالاخره بعداز یه مدت تونستیم ازت عکس بگیریم.

خوب بریم سراغ حرفا و کارهای جدیدت:

فرهنگ لغت پری ناز:

بادکنک و عینک: نکBalloons

عمو: مو نازنین: نا

مرغ: مُغ طبل: ببل

تخم مرغ:مُمُغ نون: نون

قند: نَن کیک: کک

کیف: دیف کتاب و کباب: باب

چای: چی جوراب: راب

زشت وژست: دشت کلاه: کا

شکلات: کات توپ و سوپ: بوب

چاقو: قو قو قاشق:قاق

خوب: حُب لب: لب نگین:نین

حالا اگه گفتین معنی این جمله چی میشه:" مم نا اک"

چند شب پیش خونه باباجون بودیم که گیر دادی واست لاک بزنیم.خاله نازنینم زنگ زد دایی محمد واست لاک بیاره ،همینکه دایی جون اومد خونه دویدی سمت دایی و گفتی. " مم نا اک" یعنی دایی محمد نازنین گفت لاک بیار.

دختر شیرین زبون خودمی دیگهیک بوسه شکلک ها ضربه

دختر بسیارمهربون و دلسوز و احساساتی هستی والبته کمی لجباز. دوست داری کارهای شخصیتو خودت انجام بدی.مثلا موقعی که میخوایم بریم مهمونی خوذت باید لباستو انتخاب کنی

اگه دقت کنین پستهای اخری همش با همون شال و کلاه و سویشرت نارنجی هست.خیلی دوستشون داره.الان از دستش قایمشون میکنم .

راستی تا یادم نرفته بگم دخترم عاشق مسواک زدنه و عاشق ارایش کردن

راستی همین که میگیم پریناز ژست بگیر ، این حالتی میشی

خوب میریم سراغ بقیه عکسا:

اینجا درحال شیطنت بودی که تند تند عمه جون ازت عکس مینداخت

 

اینجاهم سخت مشغولی گوش بابارو بزنی تو شارژ، قربون دختر گلم بشم

 

دخترقشنگم،فرشته نازم،من وبابایی روزی هزار بار خدارو به خاطر هدیه قشنگی که بهمون داده شکر میکنیم.

همین حالا رو به آسمان میکنم
و از آنکه تو را آفریده
و تو را نیرومندترین موجود هستی قرار داده
و تو را عاشقانه دوست دارد،
از بابت هر آنچه به تو داده
تشکر میکنم . . .
خدایا عاشقتم

 


تاریخ : 04 اسفند 1392 - 08:13 | توسط : عمه جون | بازدید : 3029 | موضوع : وبلاگ | 42 نظر

وروجک.......

سلام دوست جونا من اومدم با عکسای تازه.......

اول بگم که تازگیها یادگرفتم خودم کا(کلاه) سرم میذارم.دیشب داشتیم میرفتیم خونه عمه جون که خودم لباسمو انتخاب کردم چی بپوشم.یاد گرفتم جلو بقیه فیلم بازی میکنم اخ کمرم،آخ شکمم و.........باورشون میشه که نگو

بهشون میگم بالاسرتون کاغ(کلاغ)،البته با اشاره بعد همین که سرشونو میبرن بالا زودی قلقلکشون میدم

یادگرفتم وقتی غذام رو زمین میریزه ازم میپرسن :پری ناز اگه مامانی بفهمه چیکارت میکنه:انگشتمو میذارم زیر گلومو ومیگم خخخخخخخخخخخخخخخخخخ بعدم خودمو میندازم رو زمین

یادگرفتم میرم لپشونو میکشم و میگم گوگو(گوگولی مگولی)

هرکلمه هم میگن حرف اول یا کلمات اخرشو تکرارمیکنم......مثلا پرتغالپُ. خطر طر

به شیر میگم دیر به دایی هم میگم دیی

دیگه فعلا چیزی یادم نمیاد حالا چندتا ازعکسایی هم که خونه عمه جونم گرفتم واستون میذارم:

 

اینجاهم دارم عدید(عزیز)میکنم

 

اینجاهم میگم دیگه عکس بسه خسته شدم..........

 

آخه شماها بگین این وروجک شیرین زبون خوشگلو نباید درسته قورت داد


تاریخ : 24 دی 1392 - 19:34 | توسط : عمه جون | بازدید : 1533 | موضوع : وبلاگ | 56 نظر

آی بازی بازی بازی...............

سلام دوست جونای نازم....

بیاین باهم قایم موشک بازی کنیم....اول شما چشم بذارین تامن برم قایم شم

شما:10.....20.....30................................70................80........90..........100 بیام بیام

پری ناز هیچی نمیگه دیگه خودتون باید برین......

پری ناز کجایییییییییییییییییییییییییییییییییی؟

.

.

ای وای پیدام کردن.......

افرین....ازکجا فهمیدین من اینجام؟....

بذاریواشکی فرارکنم.....

 

قربون اون خنده زیرکانت بشم من... کجا میری الان خودم میگیرمتپریسا دنیای شکلک ها http://www.sheklakveblag.blogfa.com/

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

بعداز یه عالمه بازی خونه باباجونیم(بابای بابا)،برم یه سری هم خونه باباجونی دیگم بزنم.بایییییییییییییی

 

بایییییییییییی

دوستون دارم

ماچماچماچماچماچماچ

با این بازی یاد دوران بچگی خوذمون افتادم:

روزگار کودکی یادش بخیر

آن همه شوروخوشی یادش بخیر

کودکی را کودکانه ساختیم

آن همه مهروصفا یادش بخیر

آن همه شیرین زبانی بهر مادر داشتیم

بازی قایم موشک در باغ همسایه بخیر

یاد آن همسایه های نازنین

بازی هفت سنگ وپاورچین بخیر

کودکی سرشار از معصومیت

یادآن هم بازی خوبم بخیر

یاد آن نان فتیر مادرم

در کنار شیطنتهایم بخیر

یاد آن مهمانی مادر بزرگ

شیطنت های فراوان خودم یادش بخیر

آن اتاق هفت رنگ کودکی

باتمام خاطرات خوب وبد یادش بخیر


تاریخ : 20 دی 1392 - 01:34 | توسط : عمه جون | بازدید : 1603 | موضوع : وبلاگ | 28 نظر

من ودخترخالم

سلم مامان جونا ودوست جونام.........

منم واسه اولین بار دخترخاله دار شدم.فعلا که آنیا صداش می زنیم ولی هنوز شناسنامه نگرفتن.آنیا یعنی صاحب عشق ومحبت و هدیه به مادر...آره دیگه خداجونم یه دختر خوشگل وناز هدیه کرده به خاله جونم.آنیا 5شنبه 7تیر 92 زمینی شد و ماهم که اون هفته نتونستیم بریم تهران و این هفته رفتیم عکس خوشگلشو براتون آوردم.ولی این دو روزی که اونجا بودم به خاطر زردی تو دستگاه بود نتونستیم عکس دونفره زیادبگیریم.منم که شیطونی میکردم وتو عکس وول میخوردم عکسم تارشد.

راستی وزنش 3200 و قدشم 48سانت بود(منم 3400 وقدم 49سانت بوده تقریبا شبیه هم بودیم)

راستی دوست جونیا تایادم نرفته بگم رفتم تهران یه عالمه بف بازی کردم.(به قول خودش وقتی میگم پریناز تهران چیکارکردی میگه بف)

 

انقد خوش گذشت.جاتون خالی


تاریخ : 14 دی 1392 - 23:54 | توسط : عمه جون | بازدید : 1498 | موضوع : وبلاگ | 29 نظر

............

ماهي ها چه قدر اشتباه مي كنند ؛

قلاب علامت كدام سؤال است كه به آن پاسخ ميدهند ؟

آزمون زندگي ما پر از قلابهايي است كه وقتي اسير طعمه اش مي شويم، تازه مي فهميم ماهي ها بي تقصيرند !

حسد ، كينه ، خشم ، لذت ، غرور، انزجار، انتقام ، ترس ، ...

 

خداوندا دانشي عطا فرما تا از كنار اين قلابها بگذرم كه شايد دگر فرصتي براي برگشتن به پاكي دريا نباشد

دوستای گلم کریسمس مبارک


تاریخ : 10 دی 1392 - 02:32 | توسط : عمه جون | بازدید : 1504 | موضوع : وبلاگ | 27 نظر

یلدای 92 .........

آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !
بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی . . .
بشمار ،تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی . . .
بشمار ، تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی . . .
فصل زردی بود ، تو چقدر سبز بودی ؟!
جوجه ها را بعدا با هم میشماریم . . .
یلدا را تبریک میگویم ! به امید فردایی بهتر . . .

ممنون ازهمه دوستان که یلدارو تبریک گفتن.

 

حالا بریم سراغ وروجک کوچولو

پس من چی بخورم؟؟؟؟؟؟(وقتی پرینازگرسنه میشه این کارو انجام میده)





 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پری نازجونم تا یادم نرفته :

فکرکنم کم کم میخوای شروع کنی به حرف زدن.دامنه لغاتت بیشترشده،دیشب هرکس هرچی میگفت تکرارمی کردی مثلا شلوار:شل...وار،نمک:ممک وکلی حرفای دیگه که الان یادم نیست.

 



تاریخ : 01 دی 1392 - 19:53 | توسط : عمه جون | بازدید : 1575 | موضوع : وبلاگ | 32 نظر

پری کوچولوی من........

http://sheklake-2020arosak.blogfa.com/

عسلم هرچه بزرگترمیشی کارهای جدیدتری یاد میگیری وشیرین تر میشی،دومین پاییزو داری سپری میکنی و برگهای زرد پاییزی رو کنارمیزنی و وارد زمستون سردو سفید 92 میشی.زندگی نوپایی توهم مثل فصلهای سال،هرفصلش زیباتر ودیدنی تر ازفصل قبله.

پری نازکوچولوی من:مامانی برات آرزو میکنه عمرت مثل فصلها کوتاه وگذرا نباشه ،ولی همچون بهار سالم وسرزنده،همچون تابستون سرسبز وپربار،مثل پاییز اروم ودلنشین وچون زمستون زیبا و دیدنی باشی.

عمرمامان تو خیلی باهوشی ولی خوب نمیتونی صحبت کنی وهمه بهم میگن بچه به این زرنگی چرا صحبت کردن یاد نمیگیره،آخه تقصیر من چیه که حرف زدنم ارثیه وبه خودم رفته(جبران اون 3سالی رو میکنه که سرمامان وبابام آوردم)ولی جیگرطلای من ،تو منو کمتراذیت کن وسعی کن زود زود حرف بزنی.

همه چیزو با ایما و اشاره به همه میفهمونی،وقتی چیزی از یخچال میخوای با اشاره دستتو دراز میکنی سمت یخچال و انگشت اشارتو میبری داخل دهانتو میگی ا...ا....یعنی یه چیزی بدین بخورم.شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز

اگه کاربدی انجام بدی، که مطابق میل مامان نباشه، میزنی پشت دستتو، لبتو گاز میگیری و سرتو تکون میدی،وای وای وای .........

همین که با اشاره حرف میزنی خیلی بامزه ای.

هروقت میریم مهمونی انقدر زبر و زرنگی که هنوز از خونشون نیومدیم بیرون، برات اسپند دود میکنن و میگن براش صدقه بندازین.

تمام کلماتو فقط حرف اول و نهایتا دومو تکرارمیکنی.کلاغه میگه گا گا.........گنجکشه میگه جک.....جک

پیشی میگه مو....مو. هاپو میگه هاپ هاپ

دخمل بدغذای من عاشق: تخم بلدرچین حتی اگر روزی 10بار بهش بدی میخوره،لیموشیرین،هندوانه با چنگال،انار وازهمه مهمترنارنگی البته نه خوردنش فقط پوست کندنش.

پرینازجونم عاشق شبکه پویا و پیام های بازرگانی مخصوصا بالا بالا............همین که صداشو میشنوی مشغول هرکاری باشی میدوی سمت تلویزیون ودستاتو میبری بالا و میگی با.

کافیه تلفن یا موبایل یه نفر زنگ بزنه سریع میری سمتشون و گوشی رو برمیداری و باهرکسی کارداشته باشن فقط باید باباعلی گوشی رو جواب بده......موبایل همه رو هم میشناسی و وقتی زنگ میخوره میبری میدی به خودش. قربون تو دخمل باهوش خودم بشم من

جیگمل من:عاشق کتاب خوندنه،خودتون ببینین:

وای دیگه خسته شدم.............

 

حالا میخوام برم خرید..بای بای

پری نازجونم همیشه ازخدا میخوام این شادیهای کودکانه را هیچ وقت ازت نگیره.

تا بینهایت دوستت دارم


تاریخ : 17 آذر 1392 - 03:42 | توسط : عمه جون | بازدید : 1738 | موضوع : وبلاگ | 35 نظر

پری ناز بهتر از دیروز دینگ دینگ..........

سلام جیگرطلا

این عکسا هم تقدیم به مامان امیرارشاجونم که خواسته بودن ازش عکس بذارم.خداروشکر خیلی بهترشده

این عکس هنری(گل زعفرون) هم که ازشاهکارهای عمه جون مریم تقدیم به تمام دوستای نی نی پیجم


تاریخ : 29 آبان 1392 - 04:29 | توسط : عمه جون | بازدید : 2310 | موضوع : وبلاگ | 32 نظر

.............

سلام مامانی ها و دوست جونیای عزیزم:

اول از همه باید بگم،واقعا بی نهایت سپاسگزارم از اینکه به ما لطف داشتین و تو این 2هفته ای که نبودیم جویای حال ما بودین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!عصبانیناراحت

مامان مدیساجونم ممنونم که به یاد ما بودین.

..............................................................................................................................................

پری نازجونم شب همون روزی که از مراسم شیرخوارگان حسینی اومدین،تا صبح تب داشتی و حتی صبح که بابایی شما رو آورده بود خونه مامان جونی(مامان مامان) تبت ادامه داشت ویکسره بهانه گیری میکردی.این تبت به خاطر دندونای کرسیت بود،که داشت در میومد.بردنت دکتر ولی به این دلیل که شلوغ بود نوبت شما نشد تا ویزیتت کنن.فردای همون روز بردنت دکتر و قطره استامینوفن و امپول و .....بهت دادن.ازفردای اون روز تب نداشتی ولی اسهال شدی و اصلا همون ذره غذایی هم که میخوردی،دیگه نمیخوردی.خلاصه بگم که اصلا خبری از شیطونیاتو شیرین کاریات نبود و دوست داشتی مدام بغل مامان جون و بابا ومامان و......باشی. بهت شربت استامینوفن و.... میدادن و اروم بودی،تا اینکه شب عاشورا دیدیم زیاد گریه میکردی و زیر چشمات گود افتاده و کلا لاغرشدی و اب بدنت کم شده(به خاطر اسهال) بردنت دکتر که بهت سرم بزنن و یکم جون بگیری که دکتر گفت باید بستری بشی.اون شب مامانی و مامان جونی(مامان بابا) پیشت موندن ،میگفتن موقع سرم زدن یکم گریه کردی و مامان و مامان جونی هم همراه شما گریه میکردن.قربون اون دستای کوچولو و ظریفت بشم که بهش سرم زدن.فردای اون روزم اومدیم عیادت خداروشکر خیلی خوب بودی دیگه بازی میکردی و دوتا دوست کوچولوهم پیداکردی محمد وعلی......خلاصه دوشب بیمارستان بودی، وبعداز اینکه ازمایشات هیچ عفونتی نشون نداد،ساعت 11:30 جمعه 24 ابان مرخص شدی......خداروشکر که الان حالت خیلی بهترشده

...............................................................................................................................................حالا میخوام عکسای محرم پارسالتو بذارم،امسال که زیاد نتونستیم ازت عکس بندازیم اصلا نمیذاشتی.روز مراسم شیرخوارگان امسال هم اصلا نذاشتی لباستو بپوشیم.تو این عکس پری ناز بغل مداح و روحانی مسجد و تکیه امام حسن مجتبی(ع) (مسجد محله خودمونه).

.........................................................

پری ناز:مامان و بابای خوبم 24 ابان ،سالگرد ازدواجتونو ،بهتون تبریک میگم.ایشاله همیشه سالم و شاد باشید.

خیلی دوستتون داررررررررررررررررررررررررررررررررررررم.بووووووووووس

تقدیم به مامان وبابای مهربونم


تاریخ : 25 آبان 1392 - 08:46 | توسط : عمه جون | بازدید : 1405 | موضوع : وبلاگ | 26 نظر